مهمونی

دیشب مهمون همون دوست چینی مون بودیم.جاتون خالی با این معده درب و داغون و تحریم شده پزشکی از اون غذاهای پر از سیر و ادویه خوردیم . ممپیا و یکی هم که اسم قلمبه و سلمبه ای داشت که مرغ سرخ شده توی سیر و ادویه فراوان بود.
الان هم حال زیاد درست و حسابی ندارم.

توی غذا پختن چه دقت و سرعتی داشتن.اندازه ها یکسان باشه.زمان پخت زیاد نشه.کی کامل جا افتاده و ... اما توی غذا خوردن!چقدر سرو صدا راه می ندازن اینا! همه رو هورت می کشن. غذاها هم همه آبکی و حتما کلی کیف می کنن که چه سروصدایی راه انداختن.طفلکی ها فکر کنم توی خونه ما غذاها توی گلوشون گیر کرده بوده! دیدم بیچاره ها همش میگن غذاهای ایرانی سنگین هستن ها!

ولی آدم میبینتشون به وجد میادواز این جهت که چقدر کشورشون رو دوست دارن و چقدر سنجیده و عقلانی همه چی رو می سنجند.اصلا هم ظاهر بین نیستن.می گفت مردم ما صدام رو دوست دارن چون جلوی آمریکا ایستاد(ما که ندیدیم؟!) ایران رو هم چون جلوی آمریکا واستاده دوست داریم.از عربها بدمون میاد چون هیچی از خودشون ندارن و فقط نوکر آمریکا هستن و اصلا از مغزشون(عین لغت خودش بودها!) استفاده نمی کنند .
نظرات 5 + ارسال نظر
لیلا دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:44 ب.ظ http://seawave.blogspot.com

آخ من کلی از این غذاها دوس دارم.

نوستالوجیک دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:14 ب.ظ http://nostalogic.persianblog.com

نوشته ات رو که خوندم نمی دونم چرا اینقد گشنه ام شد

contact دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:48 ب.ظ http://contact.caspianblog.com

اول اینکه این دلیل های منطقی شون منو کشته....دوم اینکه بابا مهمون نواز

سجاد سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:23 ق.ظ http://paknevis.com/weblog

سلام. حالا شانس آوردید رعایت کرده فلفل نزده بوده به غذاها :)

سایه چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:13 ق.ظ http://sayehvasokoot.blogspot.com

این دوستاتون دوست جدید نمیخوان؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد