خواب دیشب!

هیچ وقت خوابم رو انقدر دقیق یادم نمونده.یه نفر که نمی دونم کی بود داشت نفس های آخر رو می زد و من هم شده بودم منجی اون و هی داشتم روی قفسه سینه اش فشار می آوردم که نفس بکشه(از همون کمکهای اولیه که تو تیلویزیون نشون میده)
هی اون زنده می شد اما چند دقیقه که می گذشت و ولش می کردم دوباره نفسش وا می ستاد.مدام باید همون عمل امدادی رو انجام می دادم.آخرش ولش کردم!!!
گفتم بزار واسش اکسیژن بیارن،آخه خسته شده بودم.
اکسیژن هم رسید اما نفهمیدم آخرش چی شد؟!خدا کنه زنده مونده باشه.

همون کلاغه!

فکر کنم کلاغه باعث و بانی یه چیزایی شده ها!
تازگیها سر کارمونم میاد.
بایستی یه رابطه ای پیدا کنم.
فکر کنم همون ماشین باشه.
از خونه تا سر کار......
از سر کار تا خونه.....

دررفتگی!

این بیماری اقسام گوناگون دارد.
یک نوع آن که در بین ما آدمیان رواج دارد در رفتگی از زیر بار مسئولیتی است که خودمان به دوش خودمان انداخته ایم.طرف خودش یه کاری میکنه و بعدش که توش گیر کرد میاد که ماست مالیش بکنه!حالا خدا رحم کنه اینورش خراب نشه!
نمونه اش همین وبلاگ درددلهای یک روحانی!!!!!(آخه چه دردی دارین شماها!!!)تا دید همه حرفاشون یه جورایی راست و درسته،کامنت دونیش رو قفل کرد!تعطیل کرد!این ضعف نیست.مثلا برخی از این اقشار می خوان که مردم رو به راه راست هدایت کنن تا کم میارن همین کار رو میکنن!
اما منکرش نیستم که بعضی هاشون هم آنقدر قشنگ دلیل میارن و آنقدر با آرامش و خونسردی جواب می دن تازه اونم با کلامی دلنشین که آدمی شیفته اونا میشه.اما اصل مطلب اینجاست که اینا نباید توشون نخاله پیدا بشه.اگه بشه اونی که هیچی از این دین رو نمی دونه که هیچ من هم که ادعام میشه این وادی رو ترک می کنم.
من همیشه میگم مشکل جامعه ما فقر فرهنگیه!همین و بس!و همه مسئولیت هم به دوش افرادی خاص که دیگه خودشون می دونن کی ها هستن!
یکی مریض میشه کجا میره؟ آره پیش استادش.
منم شدیدا میگردم دنبال بحث.کدوم دکتر برم؟