سکوت...

سلام
من دیگه خوب شدم.خوبه خوب.ببخشید که یادداشتهای روزانه به یادداشتهای هفتگی بدل شد جناب امیرمسعود خان و تشکر از عیادتهای پیاپی سینا جان

«بر سکوت متمرکز شوید، هنگامی که سکوت فرا رسید ، در آن  زندگی کنید. بکوشید به هرجا که می روید ، پیک آرامش باشید. مردمان سخت کوش ، هرگز به کار بیهوده و آنچه سرگرمی است نمی پردازند. »

ذهن و دل

چند روزی بود که مریض بودم و زیاد حالم خوب نبود
حالا هم خواستم یه چیزی بنویسم که حرف دلم رو بزنم دیدم این مطلب شاید خیلی هم بی ربط نباشه.
چقدر زیاده کم لطفی های زمونه......

کاری که ذهن انجام می دهد این است که دایم در حال جدا کردن و تقسیم کردن است و اما کاری که دل انجام می دهد این است که به همبستگی ها ویکی شدن ها توجه می کند ؛ همبستگی هایی که ذهن از دیدن آنها قاصر است . ذهن چیزی فراتر از کلمات را درک نمی کند .

ذهن تنها کلمات و مواردی که به طور منطقی درست به نظر میرسند را درک می کند. ذهن هیچ کاری به هستی ، زندگی و حقیقت ندارد و به خودی خود تنها از خیالات و افکار مختلف تشکیل شده است .

زندگی بدون ذهن امکان پذیر است ولی زندگی بدون « دل » غیر ممکن است و هر چه بیشتر انسان وارد عمق زندگی شود به مقدار بیشتری از دلش استفاده می کند .

همواره دل زنده باشید و شاد

آدم خونه خودش راحت تره!

هر جا رفتم نتونستم بنویسم،الا اینجا!اصلا من از اینجا خوشم میاد حتی اگه یک ماه خراب بشه و ازش خبری نباشه! بازم دوستش دارم اینجا رو.الهی من قربونت برم بلاگ اسکای جووووووووووووووووونم. انسان جان دیدی قضیه انتحابات نبید و باز شد اینجا؟ حباب جان دیدی یه روز من نیومدم یه خبری شد؟ منم الان که ساعت ۶:۹ دقیقه می باشد به معاد بلاگ اسکای پی بردم و من هم به همگان تبریک عرض می نمایم. دیگر عرضی نیست،بروم پی پایکوبی.